جدول جو
جدول جو

معنی خویشتن شناسی - جستجوی لغت در جدول جو

خویشتن شناسی(خوی / خی تَ شِ)
خودبینی. خودپسندی. تکبر. (ناظم الاطباء) ، معرفهالنفس. (یادداشت مؤلف) : ماده گفت خویشتن شناسی نیکوست. (کلیله و دمنه).
در جدول این خط قیاسی
می کوش بخویشتن شناسی.
نظامی.
خویشتن شناسی نردبان بام معرفت است. (دیباچۀ کلیات سعدی) ، حالت و عمل شناسندۀ حد خود و آنکه پا از گلیم خود بیرون نگذارد. وقوف به اندازۀ خود. وقوف بحدود خود. شناخت ارزش خود. شناخت حدود خود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوی / خی تَ شِ)
صفت ناخویشتن شناس
لغت نامه دهخدا
(خَ دی دَ / دِ)
خودشناس. آنکه حد خود شناسد واز حد خود تجاوز نکند و بگستاخی نگراید. آنکه از حدخود برتر نشود. (یادداشت مؤلف) : خویشتن شناسان را از ما درود دهید. (منسوب به انوشیروان).
چتر و رکاب امر عنان نفاذ او
زانگه که در ریاضت گردون توسن است
خورشید سرفکنده سر خویشتن شناس
مریخ نرم گردن و کیوان فروتن است.
انوری.
- خویشتن ناشناس، آنکه حد خود نداند. آنکه از حد خود تجاوز کند. (یادداشت مؤلف). امیر گفت در باب این خویشتن ناشناس چه کرده اند. (تاریخ بیهقی).
، عارف بخود. واقف بقوای درونی خود. کنایه از آنکه بر اثر تربیت بر خود مسلط است
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناخویشتن شناسی
تصویر ناخویشتن شناسی
نشناختن نفس خویش، بی ادبی گستاخی
فرهنگ لغت هوشیار